بهانه گیری
در راستای بهانه هایی که جدیدا آقا سینا می گیرن :
دیروز من از سرکار خسته و کوفته برگشتم خونه خاله پرستارش اومد درو وا کنه این آقا دوید اومد که من باید درو وا کنم منم پشت در موندم که ایشون واکنه ولی وقتی در و باز کرد و رفتم تو راضی نشد تا اومدم بغلش کنم دوید و در رفت که من درو باز کنم.... خلاصه من برای جلب رضایت گل پسرمون سه بار رفتم از خونه بیرون پشت در موندم تا آقا درو به رومون باز کنه ولی بازم راضی نشد و به مدت یک ساعت شاید بیشتر می گفت من درو باز کنم
حتی با کارای مختلف مشغولش می کردم بازی می کردیم ولی دوباره یادش می اومد و می گفت من درو باز کنم دیگه حسابی کلافه شده بودم
این جریان ادامه داشت تا وقتی بردمش حمام و از اونجا به چیزه دیگه ای گیر داد الهی قربونش برم نق زدنش فعلا از بین نمی ره بلکه موضوعش عوض می شه
(ضمنا دیروز یه شاهکار هم انجام دادن رفته بود سراغ میز توالت و کلی از کرم ها رو خالی کرده یه سری هم به صورتش مالیده بود حتی کرم دور چشمم که گرون خریده بودم من گفتم صداش در نمی آد نگو مشغول بوده. راستی تو پست قبلی گفتم سینا مشغول کار با قیچیه من تونستم بنویسم وقتی رفتم دیدم چندتا از عکسهایی که واسه دفترچه بیمه ش چاپ کرده بودیمو هم ریز کرده بود حالا خوبه که چندتا دیگه ازش مونده بود دم دستش نبوده ها ولی یه چارپایه داریم تو خونه که دائم دستشه و با خودش این ور و اون ور می بره و ... )