پیک نیک
سلام به همگی
آقا سینای ما هرچی بزرگتر می شه انگار علاقش به تفریج و بازی هم با خودش بزرگ می شه
به طرز سیری ناپذیری دوست داره از صبح که پا می شه تا شب مشغول بازی باشه واقعا سیر نمی شه
واسه همین هرچی براش برنامه تفرحی می ذاریم بازم آخرش که می رسه شروع می کنه به ناراحتی
به این نتیجه رسیده که "کاشکی زمان تو دنیا وجود نداشت" که هیچ وقت زمان بازیم تموم نمی شد
خوب اینو گفتم تا وقتی بزرگ شدی یادت باشه چقدر عاشق بازی هستی عزیزم
جاتون خالی جمعه به اتفاق فامیل یه پیک نیک رفتیم اطراف تهران (سیمین دشت) که واقعا عالی بود هم هوا و هم مناظر فوق العاده زیبا بودن خیلی خوش گذشت و مخصوصا بارون غیرمنتظرش که خاطره ای شد برامون
سینا هم خیلی لذت برد و چون شب قبلش کلی بابا فرهاد باهاش صحبت کرده بود موقع برگشتن به خونه طبق معمول ناراحتی از به اتمام رسیدن وقت برنامه نداشت. وقتی رسیدیم خونه گفت پسر خوبی بودم که نق نزدم؟!