روباتیک

چهارشنبه که طبق روال همیشگی رفتم سینا رو از کلاس موسیقی بردارم تا منو دید با یه هیجانی که نمی تونست درست حرف بزنه بالا پایین می پرید و می گفت مامان می شه منو کلاس روباتیک ثبت نام کنی ... تو مهد همونجا که ناهار می خورم همونجا نقشه هم کشیدم تو کیفمه بذار  بهت نشون بدم ... خیلی خوبه من می تونم خودم یه روبات بسازم شنبه شروع می شه...
مامان تو رو خدا منو ثبت نام می کنی....
خلاصه این هیجاناتش همچنان ادامه داشت و تو ماشین نقششو که کشیده بود رو حتی حین رانندگی میاورد جلوی چشمم و توضیح می داد ... این منبع انرژی .. این ماشینه می تونه از روی کابینت هم  بالا بره و جالب اینجاست  که خازن و کیت هم کشیده بود
بهش گفتم آره مامان حتما ثبت نامت می کنم بذار با مهد صحبت می کنم می گم سینا از شنبه تو کلاس روباتیک شرکت کنه.
وای فقط دلم می خواست اون لحظه بودید و سینا رو می دید چنان منو بغل کرد و بوسید و می گفت ممنونم مامان و از خدا هم ممنونم که مامان و بابای خوبی دارم....
خلاصه من نمی دونم چی بوده تو مهد و چی شده که انقدر علاقمند شده البته تاثیر فیلم Big Herro
هم می تونه باشه که توش یه پسر بچه روبات می سازه و با روباتش ماجراها داره.
می گفت تا شنبه دو روز مونده برام خیلیه ذوق دارم که زودتر برم کلاس روباتیک. همش هم نگران نقشش بود که مبادا گم بشه.
الان که زنگ زدم مهد می گن نه تابستون کلاس روباتیک داریم بذار از مربیشون بپرسم ببینم موضوع چیه

اینم نقششه به قول خودش فعلا شبیه سازی کردیم.

سینا جونم اینا رو نوشتم که اگه بعدها همچنان به روبات و روباتیک علاقمند بودی این روزو یادمون باشه که تو چقدر ذوق زده بودی برای اینکه بری کلاس و بتونی یه روبات بسازی عزیز دلم