سيناسينا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

کودکی آقا سینا

تولد ۱۰ سالگیت مبارک

❤️عزیز دلم بهترین هدیه خدا در زندگی ام تولدت مبارک  پسر گلم امروز که روز میلاد توست و  ده سال است که طعم شیرین مادر بودن رو با حضور تو چشیده ام  می خواهم به شکرانه این همه موهبت الهی هزاران هزار بار فریاد بزنم خدایا ازت ممنونم و می خواهم که لایق داشتن این هدیه گرانبهایت باشم پسرم یک دهه رو پشت سر گذاشتی و وارد دهه دوم زندگیت شدی امیدوارم که در پناه حق دهه های زندگی ات رو  با سلامتی سلامتی و سلامتی همراه با موفقیت و کامیابی در کمال آرامش سپری کنی عاشقتم هستی من دنیا دنیا دوستت دارم و هزاران بار می بوسمت  تولدت مبارک   ...
19 خرداد 1398

کمربند مشکی تکواندو

امروز ۱۳۹۷/۱۲/۱۲ در باشگاه ثامن شهرک غرب استاد تبارکی کمربند مشکی تکواندو را برای سینا بست. و به این ترتیب آقا سینا کمربند مشکلی تکواندو شد. به خاطر موفقیت و کسب مدال طلا در مسابقه هفته گذشته استاد به صورت افتخاری کمربند سینا رو به مشکی ارتقا داد. خیلی خوشحال بود و لحظه شماری می کرد برای این لحظه🤗     ...
14 اسفند 1397

آبله مرغون

اینم یه تجربه جدید برای آقا سینای ما ... بچه های کلاسشون(چهارم آرش) یکی پس از دیگری به آبله مرغون مبتلا شدن و ما هم چون سینا قبلا نگرفته بود با استرس منتظرش بودیم هر روز می رفتم خونه بدنشو وارسی می کردم بعد از گذشت دو هفته دیگه فکر کردم نمی گیره و از دست ویروس رهیده😉  تا اینکه ... جمعه ۱۲ بهمن ۹۷ بعد از اینکه آقا سینا و بابافرهاد خسته و کوفته از کوه برگشتن دیدیم بی حاله و همش می گه دارم مریض می شم ما هم فکر کردیم در اثر خستگی و کم خوابیه و شنبه هم صبح با خستگی تمام بیدار شد در حالیکه صورتش قرمز بود و لپاش گل انداخته بود راهی مدرسه شد اصلا بنده به آبله مرغون فکر نکردم ... خلاصه اون روزو رفت مدرسه ظهر که اومد خونه زنگ...
27 بهمن 1397

دیدار با نویسنده

سلام و صد سلام امروز بعد از مدتها تصمیم گرفتم یه خاطره برای آقا سینای گلمون بنویسم. یه روز سرد زمستانی 27 دی ماه ۱۳۹۷ که بارون و تگرگ و برف هرسه باهم داشتن میباریدن قرار بود سینا رو ببریم فروشگاه بازی و اندیشه که خانم آتوسا صالحی نویسنده داستانهای شاهنامه برای کودکان رو ملاقات کنه. از اونجایی که سینا کتابهاشو داشت و خونده بود مسئول فروشگاه ازش دعوت کرد روز پنجشنبه بیاد تو برنامه شرکت کنه و کتاباش رو هم با خودش داشته باشه تا خانم نویسنده کتاب براش امضا کنن.😊 تجربه خوبی بود تو جمع یه تعداد نویسنده و منتقد و اهل کتاب البته تو این فاصله که صحبتشون تمام بشه چون تخصصی بود و خارج از درک ما، سینا یه کتاب از اونجا برداشت و خوند و ب...
10 بهمن 1397

سفر به ترکیه

بازم بعد از یه وقفه خیلی طولانی سلام این روزها با وجود آوینا کوچولو وقتم از همیشه هم پر تر شده و متاسفانه فرصتی برای ثبت خاطرات شیرین این دو تا نفس پیدا نمی کنم.  مرداد ماه امسال سفر به ترکیه(کوش آداسی) داشتیم یه سفر هیجان انگیز و البته یه سفر چهارنفره. همه چی خیلی خوب و عالی بود و خوشبختانه به سینا هم خیلی خوش گذشت یه سفر کاملا تفریخی یه هفته که خلاصه شد در آب بازی و استخر و بازی ... توی این سفر آوینا کوچولو حضور خیلی خیلی فعالی داشت طوری که به قول سینا ما سه نفری حریف شیطنتها کنجکاویهای خانم کوچولو نبودیم و گفتنی است که سینا در نگه داشتن آوینا تو سفر خیلی خیلی کمک بود و آقا سینای ما که واسه خودش مردی شده کلی در نگهداری و بازی و ...
4 شهريور 1397

خواهر سینا

سلام سلام  سلام بعد از یه وقفه طولانی... تو این مدت اتفاقهای زیادی افتاده و حرفهای زیادی برای گفتن دارم... مهمتر از همه اینکه خواهر سینا به دنیا اومد و بالاخره انتظار بی پایان سینا پایان یافت. یه خواهر کوچولو مثل خودش دوست داشتنی  الان شش ماه از به دنیا اومدنش گذشته و سینا دیگه باورش شده که خواهرشه و عضو جدید خانواده خیلی دوسش داره که البته همین دوست داشتن گاهی برای نی نی دردسر میشه  و باید تحمل فشار و لپ کشانی و بوسهای آنچنانی سینا رو داشته باشه. به قول سینا تقصیر خودشه آخه یه جوری نگام می کنه نمی تونم جلوی خودمو بگیرم ...
21 خرداد 1396

سفر هیجان انگیز

تعطیلات گذشته آقا سینا یه سفر خانوادگی به شمال شهر رشت داشت. با یار همیشگیش آقا کیا و ثنا. سفر خیلی خیلی خوبی بود و خیلی چیزها رو بچه ها تجربه کردند و حسابی هم بازی کردند. اونا برای جوجه بلدرچین و مرغابی ها با چوب و تخته خونه ساختند اره کردند و میخ کوبیدن تا بالاخره خونه های خوشگلی ساختن. خودشون از کارشون خیلی راضی و ذوق زده بودن راستی سینا منتظر که خدا یه خواهر کوچولو بهش بده و داره لحظه شماری می کنه واسه اینکه زودتر به دنیا بیاد و لپشو بکشه ...
20 آذر 1395