سيناسينا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

کودکی آقا سینا

یک تجربه بیمارستانی

1391/3/30 14:57
نویسنده : مامان سینا
188 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان

دیروز آقا سینای ما روز بد و سختی رو پشت سر گذاشت و برای اولین بار مجبور شدیم به دستای کوچولو و ظریفش سرم وصل کنیم که واسه من که خیلی تلخ بود الهی مامان نبود که ببینه چطوری مظلومانه رو تخت خوابیده بود و داشت نگاه می کرد که سوزنو تو دستش فرو می کنند می گفت سوزنشو در بیارن... اولش خیلی آروم نگاه می کرد خانوم پرستار گفت خیلی آرومه ولی وقتی سوزنو فرو کرد بغضی کرد که اشک منو درآورد

خیلی بد بود شب قبلش یهو تب کرد و تا صبح قطع نشد بردیمش بیمارستان لاله نزدیک خونه که یه دکتر ببینتش ولی چشمتون روز بد نبینه دکتر گفت عفونت گلو و بلافاصله ما رو فرستاد آزمایشگاه و یه آزمایش خون فوری ازش گرفتیم اونجا هم خیلی دردناک بود و گریه کرد مخصوصا اینکه از یه دستش خون کافی نیومد مجبور شد از دست دیگش بگیره

و چون سینا حتی آبی که می خورد رو هم بالا می آورد دکتر گفت سرم بزنیم و داروهاشو تزریق کنیم دکتر گفت خودتو آماده کن اگه تا چهار پنج ساعت دیگه تبش پایین نیومد می فرستمش تو بخش بستریش می کنم منو می گی دنیا رو سرم خراب شد خدا می دونه چقدر خودمو لعنت کردم که چرا پسرم به این روز افتاده

خلاصه کلام اینکه ما دیروز مرخص شدیم و خدا رو شکر تا الان که تبش خیلی شدید نشده

خیلی بد بود اونم درست فردای تولدش بچه که انقدر واسش ذوق داشت مریض شد پسرکمون

خیلی سخته که نی نی ها رو تخت بیمارستان ببینید الهی هیچ بچه ای مریض نشه و عذاب نکشه

فعلا

پیوست: سینا حالش خوب شد و دیگه تب نکردلبخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

النا
8 تیر 91 3:54
سلام سینا جان الان حالت چطوله؟ چلا من لو خبل نکلدی بیام پیشت؟
سریر
11 تیر 91 15:59
عمه مریض بشه تو خوب باشی. مامان گلی قرار نیست تو این شرایط تنها باشی، من و خبر کنی 3 سوت حاضرم.